کد مطلب:152229 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:495
مصیبت حضرت اباالفضل که خود آن حضرت برای سید ابراهیم قزوینی نقل کردند
مرحوم سید محمد ابراهیم قزوینی قدس سره در صحن حضرت ابوالفضل علیه السلام امام جماعت بودند و مرحوم شیخ محمد علی خراسانی قدس سره كه از واعظان بی نظیر بود، بعد از نماز ایشان منبر می رفت.
یك شب مرحوم خراسانی مصیبت حضرت ابوالفضل علیه السلام را می خوانند و از اصابت تیر به چشم مقدس آن حضرت، یادی می كنند.
مرحوم قزوینی، كه سخت متأثر شده و گریه ی زیادی كرده بود، به ایشان گفت: چنین مصیبتهای سخت و جانسوزی را كه سند خیلی قوی هم ندارد، چرا بر فراز منبر می خوانید؟! شب در عالم رؤیا، مرحوم سید ابراهیم قزوینی به محضر مقدس حضرت اباالفضل
العباس علیه السلام مشرف می شود و حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام خطاب به ایشان می فرمایند:
«سید ابراهیم، آیا تو در كربلا بودی كه بدانی روز عاشورا، با من چه كردند؟! پس از آنكه دو دستم را از بدن جدا كردند، سپاه دشمن مرا تیر باران نمود.
در این میان تیری به چشم من رسید (شاید فرموده باشند به چشم راست من)، هر چه سر را تكان دادم كه تیر بیرون بیاید، تیر بیرون نیامد و عمامه نیز از سرم افتاد! زانوهایم را بالا آوردم و خم شدم كه به وسیله ی دو زانو، تیر را از چشمم بیرون بكشم، ولی دشمن با عمود آهنین بر سرم زد. [1] .
یك شب مرحوم خراسانی مصیبت حضرت ابوالفضل علیه السلام را می خوانند و از اصابت تیر به چشم مقدس آن حضرت، یادی می كنند.
مرحوم قزوینی، كه سخت متأثر شده و گریه ی زیادی كرده بود، به ایشان گفت: چنین مصیبتهای سخت و جانسوزی را كه سند خیلی قوی هم ندارد، چرا بر فراز منبر می خوانید؟! شب در عالم رؤیا، مرحوم سید ابراهیم قزوینی به محضر مقدس حضرت اباالفضل
العباس علیه السلام مشرف می شود و حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام خطاب به ایشان می فرمایند:
«سید ابراهیم، آیا تو در كربلا بودی كه بدانی روز عاشورا، با من چه كردند؟! پس از آنكه دو دستم را از بدن جدا كردند، سپاه دشمن مرا تیر باران نمود.
در این میان تیری به چشم من رسید (شاید فرموده باشند به چشم راست من)، هر چه سر را تكان دادم كه تیر بیرون بیاید، تیر بیرون نیامد و عمامه نیز از سرم افتاد! زانوهایم را بالا آوردم و خم شدم كه به وسیله ی دو زانو، تیر را از چشمم بیرون بكشم، ولی دشمن با عمود آهنین بر سرم زد. [1] .
[1] كرامات العباسيه ص 57 به نقل از سردار كربلا ص 289.